چند سال از روزی که منا و هومن با هزار امید و آرزو زندگی مشترکشان را آغاز کرده بودند، میگذشت. سالهای اول، مانند بسیاری از ازدواجها، پر از حرارت عشق، صمیمیت و درک متقابل بود. اما مدتی بود که منا احساس میکرد آن گرمای اولیه، جای خود را به یک سرمای پنهان و گاه آشکار داده است. دیگر از آن گفتگوهای طولانی و شیرین خبری نبود، شوخیها و خندهها کمتر شده بود و گاهی کوچکترین مسائل، بهانهای میشد برای یک دعوای بیدلیل و آزاردهنده.
این تغییرات، منا را عمیقاً نگران و آشفته کرده بود. او با خود فکر میکرد: “چه اتفاقی افتاده؟ چرا ما که اینقدر همدیگر را دوست داشتیم، حالا اینطور شدهایم؟” این سوالات بیجواب، آرامش را از او سلب کرده بود. در جستجوی پاسخی برای این وضعیت، با چند نفر از دوستان و آشنایان درددل کرد. برخی از آنها، با حالتی از اطمینان، به او گفتند: “منا جان، حواست باشه! اینجور سردیها و دعواهای یهویی، بیدلیل نیست. ممکنه کسی براتون طلسمی، جادویی چیزی کرده باشه تا رابطهتون خراب بشه!”
این حرفها، مانند بذری سمی، در ذهن آشفته منا کاشته شد. او که تا پیش از این شاید کمتر به این مسائل فکر میکرد، حالا ذهنش به شدت درگیر این ایده شده بود. آیا واقعاً ممکن بود کسی از روی حسادت یا بدخواهی، برای زندگی آنها دست به چنین کاری زده باشد؟ این فکر، وحشت و سردرگمی او را دوچندان میکرد. از یک طرف، بخشی از وجودش این ایده را خرافی و غیرمنطقی میدانست، اما از طرف دیگر، وقتی هیچ توضیح قانعکنندهای برای این تغییر ناگهانی در رابطهاش پیدا نمیکرد، به این زمزمهها بیشتر و بیشتر فکر میکرد.
شبها خواب راحت نداشت. مدام به گذشته فکر میکرد، به روزهای خوبشان، و سعی میکرد بفهمد از کی و کجا این سردی شروع شد. آیا واقعاً طلسم و جادو حقیقت دارد؟ اگر دارد، چطور میتوان از آن خلاص شد؟ آیا تمام این دعواها و این فاصله عاطفی، فقط و فقط به خاطر یک نیروی خارجی و ناشناخته است؟ این سوالات، او را از پرداختن به ریشههای واقعیتر مشکلاتشان دور میکرد.
هومن نیز متوجه این تغییرات در رفتار منا و فضای کلی خانه شده بود، اما شاید او هم نمیدانست دقیقاً مشکل از کجا است. گاهی خستگیهای کاری را بهانه میکرد، گاهی مشکلات روزمره را. اما هیچکدامشان به طور جدی و عمیق در مورد احساسات واقعیشان و دلایل این دوری با هم صحبت نکرده بودند. منا میترسید اگر از طلسم و جادو حرف بزند، هومن او را مسخره کند یا باورش نشود.
این آشفتگی ذهنی، منا را از هرگونه تلاش سازنده برای بهبود رابطه بازداشته بود. او به جای تمرکز بر گفتگو با هومن، درک نیازهای او، یا بررسی تغییراتی که در طول این چند سال در هر دوی آنها و شرایط زندگیشان رخ داده بود، تمام انرژیاش را صرف فکر کردن به نیروهای ماورایی و راههای احتمالی باطل کردن آنها کرده بود. احساس میکرد در یک تله ذهنی گرفتار شده و نمیداند برای نجات زندگیاش باید به کدام سمت حرکت کند.
در نهایت، داستان واقعی منا یادآور میشود که در مواجهه با مشکلات زندگی مشترک، اولین قدم باید جستجوی دلایل واقعی و قابل بررسی باشد. پناه بردن به توضیحات ماوراء طبیعی بدون کاوش عمیق در مسائل ارتباطی و فردی، میتواند مسیر را برای حل مشکل دشوارتر و طولانیتر کند. گفتگو، درک متقابل، و در صورت نیاز کمک گرفتن از متخصص، بهترین راه برای عبور از سایههای تردید و بازگرداندن گرما و صمیمیت به رابطه است.
منا و هومن با این چالش به گونهای دیگر مواجه میشدند اگر…
۱. اگر منا، پیش از پناه بردن به ایدههایی مانند طلسم و جادو، سعی میکرد با نگاهی واقعبینانه، سایر دلایل احتمالی سردی رابطه و بروز دعواها را بررسی کند؛ دلایلی مانند عدم ارتباط موثر، نیازهای برآورده نشده، استرسهای شغلی یا مالی، تغییر در اولویتها، یا حتی ورود به یکنواختی در زندگی مشترک.
2. اگر هر دو، به جای سکوت یا متهم کردن یکدیگر (حتی به صورت ذهنی)، زمانی را برای یک گفتگوی صادقانه و بدون قضاوت در مورد احساساتشان، نگرانیهایشان و آنچه از رابطه انتظار دارند، اختصاص میدادند.
3. اگر به جای پرسوجو از افراد غیرمتخصص که ممکن است باورهای خرافی را تقویت کنند، با یک مشاور خانواده یا روانشناس متخصص در روابط زوجین مشورت میکردند تا به صورت علمی و اصولی، ریشههای مشکلاتشان شناسایی و برای آن راهحلهای عملی پیدا شود.
4. اگر میپذیرفتند که سردی و اختلاف در هر رابطهای ممکن است پس از مدتی به وجود بیاید، اما این به معنای پایان عشق یا لزوم دخالت نیروهای ماورایی نیست، بلکه نشانهای است که رابطه نیاز به توجه، مراقبت و تلاش مجدد دارد.
5. اگر به جای تمرکز بر یک عامل بیرونی و غیرقابل کنترل (مانند طلسم)، بر روی عواملی که در کنترل خودشان است، مانند بهبود مهارتهای ارتباطی، افزایش کیفیت زمان مشترک، ابراز محبت و قدردانی، و حل مسئله مشترک، تمرکز میکردند.
میخواهم بیشتر بدانم:
سحر و کلید رهایی از آن، سعید صدری، انتشارات کتاب جمکران
پژوهشی درسحر، طلسم، جادو، امین همتی، انتشارات گنج حضور