یاسر، دانشجوی سالهای پایانی رشته مهندسی ساختمان، جوانی متفکر و آیندهنگر بود که با جدیت مسیر علمی خود را دنبال میکرد. او که به سنی رسیده بود که به فکر تشکیل خانواده و انتخاب همسری مناسب بود، معیارهای مشخصی برای شریک آینده زندگیاش در نظر داشت. پس از مدتی بررسی و مشورت با خانواده، سارا، دانشجوی رشته هنر که از طریق یکی از آشنایان دور به خانواده معرفی شده بود، به عنوان گزینهای مناسب مورد توجه قرار گرفت. سارا، دختری با روحیهای آرام و علاقهمند به دنیای هنر بود و از خانوادهای با سطح فرهنگی و اجتماعی مشابه خانواده یاسر برخاسته بود.
پس از موافقت اولیه خانوادهها، اولین جلسه رسمی آشنایی در منزل پدری سارا برگزار شد. یاسر، در همان برخورد نخست، متانت و نگاه عمیق سارا به مسائل را قابلتوجه یافت و سارا نیز، شخصیت منطقی و مصمم یاسر را ستود. گفتگوهای اولیه، نویدبخش تفاهم و همسانی در ارزشهای کلی بود. بعد از چند جلسه آشنایی، با رضایت طرفین و خانوادهها، مراسم عقد با امید به ساختن آیندهای مشترک و پربار برگزار گردید.
تصمیم گرفتند که دوران عقد، تا اتمام تحصیلات هر دو و فراهم شدن مقدمات لازم برای آغاز زندگی مستقل، ادامه یابد. با این حال، در همین خلوتهای دونفره، جایی که انتظار میرفت پیوندهای عاطفی و جسمی مستحکمتر شود، چالشهایی بروز کرد. نه یاسر و نه سارا، آموزش رسمی یا حتی غیررسمی کافی در خصوص جنبههای گوناگون صمیمیت زناشویی و نیازهای متقابل در این حوزه دریافت نکرده بودند.
یاسر، با ساختار ذهنی مهندسیاش، گاهی به بُعد جنسی رابطه از منظر یک “نیاز” فیزیولوژیک مینگریست و از ظرایف روحی و پیچیدگیهای پاسخ جنسی همسرش، که با احساسات و عواطف او گره خورده بود، آگاهی کاملی نداشت. او درک نمیکرد که برای سارای هنرمند و احساساتی، عواملی چون مقدمهچینی عاطفی، کلام محبتآمیز و ایجاد فضایی از امنیت و پذیرش، تا چه حد در شکلگیری میل و تجربه لذت جنسی مؤثر است. شتابزدگی احتمالی او در برخی مواقع، یا تمرکز ناخودآگاه بر جنبهی فیزیکی، میتوانست این حس را در سارا ایجاد کند که تنها جسم او مورد توجه است، نه تمامیت وجودی و احساسیاش.
از سوی دیگر، سارا نیز در بیان شفاف نیازها و خواستههای خود به خوبی عمل نمی کرد. در لحظات خلوت، هنگامی که رفتار یا لمس یاسر برایش مطلوب نبود یا به شیوهی دیگری از ابراز محبت نیاز داشت، سکوت اختیار میکرد. ملاحظاتی چون ترس از رنجاندن یاسر، نگرانی از قضاوت شدن، یا تصور اینکه ابراز نیاز ممکن است نشانهای از “ناکارآمدی” یا “سردی” او تلقی شود، مانع از بیان صریح میشد. در نگاه ارزشی و احساسی سارا، صمیمیت جنسی با احساس امنیت، محبت عمیق و آرامش درونی پیوند خورده بود و در غیاب این بسترها، میل جنسی نیز بهطور طبیعی در او کاهش مییافت.
با گذشت زمان و تکرار این الگوهای ارتباطی ناکارآمد، هر دو طرف احساس ناکامی و عدم رضایت را تجربه میکردند. یاسر در درون خود با این پرسش مواجه بود که چرا همسرش آنطور که او انتظار دارد، به نیازهای صمیمانهاش پاسخ نمیدهد؛ آیا جذابیتش را از دست داده یا علاقه سارا نسبت به او کمرنگ شده است؟ این افکار، او را مکدر و گاهی بیحوصله میساخت. سارا نیز، بار سنگینی از احساس گناه و فشار را بر دوش خود احساس میکرد. تصور میکرد شاید نقصی در او وجود دارد که نمیتواند آنگونه که باید، در ایجاد یک رابطه صمیمانه و رضایتبخش با همسرش موفق باشد.
این وضعیت بهتدریج منجر به افزایش فاصلهی عاطفی میان آنها شد. خلوتهای دونفره، که قرار بود فرصتی برای یگانگی و ابراز عشق باشد، گاه با سکوتی سنگین، دلخوریهای پنهان، یا حتی بحثهای بیربطی که ریشه در ناکامیهای عمیقتر داشت، به پایان میرسید. هر دو در حسرت نزدیکی و درک متقابل بودند، اما راهی برای شکستن این دور باطل و بیان صریح نیازهایشان نمییافتند. آنها در کنار یکدیگر، اما در دنیایی از احساسات و انتظارات ناگفته، تنها مانده بودند و هر روز، شاهد رنگ باختن شور و نشاط اولیهی رابطهشان بودند. گویی دیواری نامرئی از سوءتفاهم و سکوت، میانشان قد علم کرده بود و امید به یافتن راهحلی برای عبور از آن، روزبهروز کمتر میشد.
ایجاد و حفظ صمیمیت و جذابیت جنسی در روابط، مستلزم شناخت عمیق، ارتباط مؤثر و همدلی آگاهانه است؛ مهارتهایی که سرمایهگذاری بر آنها، بنیان زندگی مشترک را مستحکمتر میسازد.
یاسر و سارا دچار این بنبست عاطفی و جنسی نمیشدند (یا میتوانستند از آن عبور کنند) …
۱. اگر در دوران عقد، فضایی سرشار از امنیت و اعتماد برای گفتگوی بیپرده و صادقانه دربارهی انتظارات، احساسات و نیازهای جنسی و عاطفیشان فراهم میکردند؛ به جای تکیه بر حدس و گمان، سارا جسارت بیشتری در بیان خواستههایش به خرج میداد و یاسر نیز با گوش دادن فعال، به درک عمیقتری از نیازهای همسرش میرسید.
2. اگر یاسر به اهمیت پیشنوازی عاطفی و کلام محبتآمیز و درک ظرافتهای روحی سارا پیش از نزدیکی توجه بیشتری نشان میداد و میپذیرفت که صمیمیت برای سارا، فراتر از یک ارتباط صرفاً فیزیکی است.
3. اگر هر دو به این نکته کلیدی توجه میکردند که صمیمیت عاطفی و ایجاد پیوندی عمیق در تمام طول روز (از طریق گفتگو، حمایت و احترام متقابل) بستری ضروری و حاصلخیز برای شکوفایی صمیمیت و اشتیاق جنسی است.
4. اگر به جای تمرکز بر “عملکرد” و نگرانی از برآورده کردن انتظارات فرضی، بر “لذت بردن از حضور یکدیگر” و “کشف صبورانه و کنجکاوانهی” آنچه برای هر دو طرف خوشایند است، متمرکز میشدند؛ و تفاوتهای طبیعی در ریتم و نیازهای یکدیگر را با درک و همدلی بیشتری میپذیرفتند.
میخواهم بیشتر بدانم:
از ناتوانی تا لذت جنسی، هاله زاهدی انارکی، انتشارات برگ و باد
رازهای جنسی و زناشویی، یاسین قاسمی بجد، انتشارات راز نهان
مشکلات زناشویی زوجین (شناخت اعتیاد جنسی)، زیبا متولی امامی، انتشارات برگ و باد